نیاز به نتیجه سریعتر و درست در اولین بار باعث بی حوصلگی می شود. با بی حوصلگی، پذیرش اینکه دیگران ممکن است اشتباه کنند نیز کاهش می یابد. این نگرش بیشتر منجر به این می شود که دائماً برای انجام کارها خودمان بپریم. کل این وضعیت منجر به عدم اعتماد بین اعضای تیم می شود.
س. دانستن اینکه یک بنیانگذار کارمندانش را در شرکتش شریک کرده است شوک لذت بخشی بود. چطور به ذهنتان رسید که بتوانید کارمندان خود را شریک تجاری خود کنید؟ مهمتر از همه، شما که موسس هستید، چقدر آسان بود که بخشی از شرکت خود را به یک کارمند بدهید، و چه تاثیری بر شما و زندگی شما داشت؟
پرش: ما به عنوان صاحبان مشاغل مدام بر این نکته تاکید می کنیم که چرا افراد ما نمی توانند به اندازه مالکان با اشتیاق کار کنند. ما می خواهیم آنها به عنوان مالک فکر کنند، کار کنند و پاسخ دهند، اما هرگز به آنها فرصت کافی برای تبدیل شدن به مالک واقعی نداده ایم. تنها زمانی که آنها را شریک/بنیانگذار قرار دهید، آنها شروع به مالکیت خواهند کرد. با این تغییر کوچک، من توانستم دو کسب و کار دیگر را بدون دخالت زیادی ایجاد کنم. تصمیم گیری به طور کامل به آنها واگذار شده است و آنها در حال انجام هستند. من نباید زیاد نگران رشد و پایداری باشم.
س. خب، این یک دیدگاه تازه است، اما آیا در حین برداشتن این قدم هیچ مانعی نداشتید؟ اگر بله، چگونه بر آن غلبه کردید؟
پرش: البته این طبیعی است. دغدغه اصلی من این بود که مالکیت مشترک کسب و کار فعلی ام را بدهم، چرا که 15 سال برای ساختن آن خون و عرق ریخته بودم. بنابراین من کسب و کارهای جدیدی تأسیس کردم و کارمندانم را مالک مشترک کردم. شرکتهای جداگانهای ثبت کردم، کارمندانم را شرکای سهام کردم و سرمایه، زیرساخت، منابع و غیره را متعهد کردم.
س. ارتقاء به چنین موقعیت بالاتری باید تأثیر قابل توجهی بر کارمندانی داشته باشد که شریک شدند. این تصمیم چه تأثیری بر کسانی داشت که این فرصت طلایی برای شریک شدن داده شد؟
پرش: من افراد مناسبی را انتخاب کردم که می خواستند کاری را به طور مستقل انجام دهند یا اگر مالکیت روی میز بود، ویژگی های اجرا را نشان می دادند. من همچنین افرادی را انتخاب کردم که فکر می کردم برای این آزمایش باز هستند زیرا قبلاً هرگز این کار را انجام نداده بودم. بنابراین اگر من مجبور به تغییر در مدل باشم، میتوانم توضیح بدهم و آنها متعهد میشوند. اما در زمان شروع این مدل، من به اشتراک گذاشتم که هر کسی که میخواهد کسبوکاری را راهاندازی کند، میتواند پیش بیاید. اما تعداد زیادی بودند که می خواستند منتظر بمانند و تماشا کنند. وقتی دیدند که من به سرمایه، تصمیمگیری و نوآوری اجازه میدهم کاملاً آزاد باشم، ایده فوراً خریداری شد. بقیه کارمندان شروع به پذیرش کردند. همه چیز در مقابل آنها و اطراف آنها اتفاق می افتاد. کارمندانی که مالک مشترک شدند، تغییری 360 درجه ای در نحوه مدیریت کسب و کار خود داشتند. بیشتر از چیزی بود که انتظار داشتم.
س. این بدون شک پیشرفتی برای آن دسته از کارمندانی بود که به شرکای تجاری تبدیل شدند. با این حال، به عنوان یک رهبر، باید از کل سازمان مراقبت کنید. چگونه اطمینان حاصل کردید که برای سایر کارمندان اشتباه پیش نمی رود؟
پرش: من مطمئناً با همه کارمندانم منصف بودهام، زیرا این ایده برای سایر کارمندانی که میدانند چگونه یک تجارت را دنبال کنند باز بوده است. این از روز اول مشخص شده است، بنابراین هیچ کس مجبور به تختخواب نبود. هیچ کس در میان مالکان نام مشخصی نداشت. همه یکی از بنیانگذاران بودند. این بدان معنی بود که عنوان روی آنها یا دیگران پخش نمی شود. بنابراین هیچ مدیر عامل، مدیر عامل، مدیر ارشد اجرایی، و غیره، فقط هم بنیانگذاران. من هیچ مقاومتی در مورد کمبود فرصت از جانب کسی ندیدم. اما در همان زمان، ما ESOPها را با شرکت مادر عرضه کرده بودیم، بنابراین آنها شرکای سهام در Qtech شدند. این یک طرح متعادل بود.
س. این مطمئناً یک فرصت منصفانه برای همه در سازمان به نظر می رسد. وقتی صحبت از سازمان شد، این تصمیم چه تأثیری بر کل سازمان داشت؟
پرش: خب، ظاهراً شور و شوق بیشتری وجود دارد. ما رهبران در حال ظهور بیشتری را می بینیم. همه می بینند که Qtech با دست های بیشتری که روی محصولات نوآورانه کار می کنند متعادل تر است. معنایی ندارد که پرش بخواهد همه چیز را در اختیار داشته باشد. دیگر به من مربوط نیست.
س. روشنگر! در پایان، چه پیامی برای سایر کارآفرینان در این زمینه دارید؟
پرش: من احساس می کنم این یک راه عالی برای اجازه دادن به کارمندان وفادار و شایسته است تا برای خود و آینده خود شروع به کار کنند و مالک شوند و احساس نکنند که کنار گذاشته شده اند. پس از مدتی، مردم به فکر تامین آینده، خانواده، مستمری و غیره می افتند. این یک راه عالی برای ایجاد کسبوکاری است که میتواند به این کارمندان موقعیتهای محترمانه، ابزارهای کسب درآمد با نزدیک شدن به سن بازنشستگی و شرکتهایی را بدهد که در صورت رقابتیتر شدن جهان، فرزندانشان بتوانند به آنها بپیوندند. در نهایت، سرمایه شما تنها چیزی است که از بین می رود و ما در هنگام معامله در سهام یا زمانی که در استارتاپ ها سرمایه گذاری می کنیم، همین کار را با سایر شرکت ها انجام می دهیم. چرا ایده خود را تامین نمی کنید؟ در استارتاپ سرمایه گذاری کنید و به شخصی کمک کنید تا در مقابل چشمان شما یک کسب و کار بسازد و سهام قابل توجهی داشته باشد.